📖 جلسه می‌گرفت و وقتی روی موضوعی تصمیم‌گیری می‌شد، کسی جرأت نداشت خلاف آن عمل کند. به هیچ‌کس هم گزارش نمی‌داد. می‌گفت: «من گزارش به کسی می‌دهم که پول بهم بدهد. وقتی سپاه به من پول نمی‌دهد، برای چی گزارش بدهم؟! من به مردم گزارش می‌دهم.» ماهی یک بار میکروفن را می‌گرفت و اطلاع‌رسانی می‌کرد که ما این کارها را انجام دادیم و این‌جوری عمل کردیم. یادم هست که مسجد نیاز به کولر داشت. گفت امشب نماز جماعت تمام نمی‌شود؛ مگر این‌که کولرهای مسجد تکمیل شود. سردار فلانی، بنویسم چند تا کولر؟ او هم می‌گفت یک کولر با من. یا به سرهنگ فلانی و سرهنگ‌ فلانی می‌گفت شما دو نفر، یک کولر. همه هم ازش حساب می‌بردند. 📚میاندار 🆔 @khatemoqadam_ir