✍️ 📘 روایت به سرعت از تولد، کودکی و نوجوانی حاج قاسم عبور می‌کند. تنها خاطرۀ این بخش مربوط به تلاش قاسم سلیمانیِ نوجوان برای پرداخت بدهی پدرش است که تأثیرگذار و جالب است و شاید کمتر شنیده شده باشد. بعد به سرعت به سال‌های مربوط به دفاع مقدس می‌رسیم که طولانی‌ترین و پرجزییات‌ترین بخش این زندگینامه است. این بخش از کتاب نقشِ حاج قاسم را به عنوان یکی از عناصر کلیدی دفاع مقدس نشان می‌دهد. برخلاف بخش اولیه که با نقشه، موقعیت دقیق مکان‌ها را نمایش می‌داد، این بخش هیچ نقشه‌ای وجود ندارد و کاش این‌طور نبود؛ فهم جزئیات اتفاقات بدون تصور دقیق مکان‌ها دشوار است، خصوصاً برای خواننده‌ای که چیزی از جزئیات مناطق جنگی نمی‌داند. تقریباً از نیمۀ کتاب با حاج قاسمِ پس از دفاع مقدس ملاقات می‌کنیم. حاج قاسم جوان که در سال‌های اولیۀ دهۀ هفتاد امنیت مرزهای شرقی کشور را تأمین می‌کند. «در یکی از دورافتاده‌ترین جاهای کرمان امروز روستایی است به نام «قاسم‌آباد» که اهالی این روستا همه از همین اشرار دیروز بودند که حالا برای روستایشان شناسنامه‌ای به اسم قاسم گرفته‌اند.» در ادامه به بخشی از زندگی حاج قاسم می‌رسیم که بیشتر با آن آشنا هستیم. سال‌های فرماندهی سپاه قدس و جنگ سوریه و نابودی داعش. در این بخش علاوه بر جزئیات زندگی حاج قاسم، نکاتی از وضعیت قدرت‌گیری داعش هم مطرح می‌شود که عظمت کار او و سربازانش را نشان می‌دهد. «داعش یک دولت بود با تمام ساختارهای حکومتی، پلیس، آموزش و پرورش و دادگستری داشت. آمده بود که بماند با وسعتی بزرگ‌تر از سوریه و عراق.» خواندن این جزییات کمک می‌کند که آن پیام تاریخی در آبان 96 را بهتر درک کنیم «با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهونیستی و برافراشته شدن پرچم سوریه، پایان سیطرۀ این شجرۀ خبیثۀ ملعونه را اعلام می‌کنم...» و داستان به شب 13 دی 1398 می‌رسد و به قنات ملک برمی‌گردد. به آن روستای کوهستانی در کرمان «طوفان می‌شود، همه چیز در هم می‌پیچد، انگار دستی بلندش می‌کند و او را می‌برد تا قنات ملک، بالای آن درخت گردو، ابومهدی با موهای یکدست سفید نگاهش می‌کند و می‌خندد. دانه‌های انار، شکسته و سوخته، در دل طوفان تا کوچه‌باغ‌های قنات ملک پاشیده می‌شود.» - مریم رحیمی‌پور 🛒 برای تهیه کتاب «نامزد گلوله‌ها»، در دایرکت پیام دهید. @KhateMoqadam_admin