در عملیاتهای حندرات، دشمن، منتظر ما بود. ما نتوانستیم آنطور که انتظار میرفت، دشمن را غافلگیر کنیم. مقر ما در شهر و در کنار مردم بود. وقتی اتوبوسها برای اعزام نیرو در رفتوآمد بودند، کافی بود فقط یک نفر از مردم، آمارِ حرکت ما را با تلفن همراه به دشمن بدهد. از طرفی چون نمیدانست ما به کدام روستا میخواهیم حمله کنیم، نیروهایش را در منطقه پخش میکرد و به حالت آمادهباش میگذاشت. غالباً اجازه میداد به داخلش نفوذ کنیم و سپس از پشت قیچی و محاصرهمان میکرد.
«
ابوباران»
خاطرات مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه
به قلم زهرا سادات ثابتی
انتشارات خط مقدم
۳۳۵ صفحه
۴۴ تومان
@KhateMoqadam_ir