«احترام ارتش امریکا به آداب مسلمانان!» سربازان و فرماندهان آمریکایی، تا جایی که مطلع بودند، احترام فرهنگ ما را نگه می‌داشتند. مثلاً در ماه رمضان، از اذان ظهر تا افطار، آموزش را تعطیل می‌کردند. یک بار در اتاقم مشغول نماز خواندن بودم. متوجه شدم سرباز سرخ‌پوستی جلوی در اتاق ایستاده و برای داخل شدن این پا و آن پا می‌کند. فکر می‌کرد در مراسم مقدسی هستم و می‎ترسید با ورودش به اتاق بی‌احترامی کرده باشد. من که مسئول پشتیبانی بودم، برای این‌که در منطقه نان تازه بخوریم، از کابل یک تنور خریده بودم. یکی از فرماندهان آمریکایی، یک تکه نان تازه گرفت، خورد و خیلی خوشش آمد؛ اما باقی‌مانده‌اش را روی زمین انداخت. برایش توضیح دادم که «در فرهنگ ما، نان مقدس است و ما هیچ‌وقت آن را روی زمین نمی‌اندازیم.». پرسید «پس چه کار می‌کنید؟!». گفتم «آن را می‌گذاریم روی یک جای بلند.». بعد از این گفت‌وگو، بارها پیش آمد او را دیدم که یک تکه نان در دستش است و دنبال جایی بلند می‌گردد... ابوباران خاطرات مصطفی نجیب، از حضور فاطمیون در نبرد سوریه به قلم زهرا سادات ثابتی انتشارات خط مقدم ۳۳۵ صفحه ۴۴ هزار تومان @KhateMoqadam_ir