🔹بذر ریحان کامیون حمل ، را آورد. معمولا نزدیکترین افراد به کامیون، برای تخلیه نان می‌رفتند بالای ماشین. مرحوم ، پیرمرد زحمت کش اردوگاه بود. هر دیگی در آشپز خانه سوراخ می شد یا اجاقی خراب می شد مش مهدی، آن را درست می کرد. آن روز مش مهدی رفته بود بالای کامیون و گونیهای نان را می داد پائین. وسط کار به گوشه ای خیره شد، خم شد و چیزی از کف کامیون برداشت. دست آخر دیدیم انگشت شست و سبابه اش را روی هم فشار میدهد و باز نمیکنه! پرسیدیم، مش مهدی کف ماشین چی پیدا کردی؟ گفت سال دیگه می فهمی..😂😂 جلوی ، یه دانه کاشته بود و دور آن را با چوبهای کوچک درست کرده بود و هر روز از آن مواظبت می کرد.. چند وقت بعد یک ساقه بومی وسط حفاظ رشد کرد . کم کم به گل نشست و مش مهدی، را جمع کرد. درست سال بعد همه آسایشگاهها جلوی باغچه خودشون، با بذر اهدایی مش مهدی ریحان کاشتند و اینگونه بود که اولین بار، پای ریحان به سفره بچه ها باز شد. راوی 👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانال‌ها و گروه‌های دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید. ❓سوالات و پیشنهادات https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat ✍️روایت خاطرات https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat 📌کانال ناگفته هایی از اسارت https://eitaa.com/khaterate_Azadegan