"رفته بودم سفری سمت دیارشهدا
كه طوافی بكنم گرد مزار شهدا
به امیدی كه دل خسته هوایی بخورد
متبرك شود از گرد و غبار شهدا
هرچه زد خنجر احساس به سرچشمهی چشم
شرمگینم كه نشد اشك نثار شهدا
خشكی چشم عطش خورده از آنجاست كه من
آبیاری نشدم فصل بهار شهدا
چون نشد شمع كه سوز دل سنگ شب عشق
كاش میشدكه شود سنگ مزار شهدا
آخرین خط وصایای دل من این است
كه به خاكم بسپارید کنار شهدا"