💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 راوے: همسر شهید ❣ قسمت :3⃣ گمنام گمنام🕊 🍃هفده ساله بودم . دوران تغييرات بزرگ ، اين تغيير براي من حزب جمهوري به وجود آمد . دبير زيستمان در حزب كار مي كرد . به تشويق او پاي من هم به آن جا باز شد . جذب فعاليتهاو كلاس هاي آن جا شدم . كلاس هاي احكام ، معارف ، اقتصاد اسلامي ، قبل از انقلاب تنها چيزي كه در مدرسه ها از اسلام ياد بچه ها مي دادند مسئله ي ارث بودو اين چيزها ، براي اين كه اسلام را دين كهنه اي نشان دهند . 🍃شروع انقلابي شدن من از آن وقت بود . يعني سعي مي كرديم چيزهايي را كه سر كلاس هاي آن جا به مان مي گفتند در عمل پياده كنيم . سعي مي كرديم در كارهايمان ، همين كارهاي روزمره ، بيش تر توجه كنيم ، پيش تر دقت كنيم . در غذا خوردن ، راه رفتن ، برخورد با خانواده و دوستان . حتا مسواك زدن برايمان كاري شده بود . 🍃نوارهاي شهيد مطهري را آن جا شنيده بودم . يادم هست مي گفت " آدم كسي را كه دوست دارد همه چيزش شبيه او مي شود." ما هم همين را مي خواستيم ؟ كه شبيه آدمهاي بزرگ دينمان بشويم كه ساده گي و ساده زيستن را به ما ياد مي دادند. ادامه دارد...✒️ منبع: کانال سنگر شهدا ⚡️جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات⚡️ @khatere_shohada