💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_همسر_شهید_امین_کریمی (مدافع حرم)
💞قسمت 3⃣2⃣
💞بوسه به ازا اشک هایم
🍃آنقدر حالم بد بود که امین طور دیگری نمیتوانست مرا راضی کند. نمیدانم چگونه به او رضایت دادم. رضایت که نمیشود گفت... گریه میکردم و حرف میزدم... دائم مرا میبوسید و میگفت «اجازه میدهی بروم؟» فقط گریه میکردم. حالا دیگر بوسههایش هم آرامام نمیکرد. چرا باید راضی میشدم؟ امین، تنهایی، سوریه... به بقیه این کلمات نمیخواستم فکر کنم... تا همین جا هم زیادی بود!
🍃گفت «زهرا این طور بروم خیلی فکرم مشغول است. نه میتوانم تو را در این وضعیت بگذارم و بروم و نه میتوانم سفر را کنسل کنم تو بگو چه کنم؟» گفتم «به من قول بده که این اولین و آخرین سفرت به سوریه باشد.» قول داد آخرینبار باشد.
🍃گفتم «قول بده که خطری آنجا تهدیدت نکند.» خندید و گفت «این که دیگر دست من نیست!» گفتم «قول بده سوغاتی هم نخری. تو اصلاً بیرون نرو و در همان حرم بمان.» گفت «باشه زهرا جان. اجازه میدهی بروم؟ پاشو قرآن را بیاور...» اشکهایم امانم نمیداد...
👈ادامه دارد...
منبع: کانال سنگر شهدا
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@khatere_shohada