❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت: 12 ✍ به روایت مادر شهید 🌼فرزند ۲۶ ساله ام متولد ۱۳۶۸ با برادر دیگرش دوقلوهای آخر من بودند. با سختی فرزندانم را بزرگ کردم. من ۶ فرزند دو دختر و ۴ پسر داشتم که در حال حاضر یکی از پسرانم در نزد حضرت زهرا(س) میهمان است. 🌼حمید بسیار با ایمان و همیشه با وضو بود و همواره به مسجد فاطمه زهرا در محله خودمان می رفت. هیچگاه نماز اول وقت، دعای توسل و کمیلش ترک نشد. 🌼فرزندم بسیار با حیا بود و چشمش حیا داشت. در هنگام مواجه با نامحرمان سرش پایین بود به گونه ای که یکی از اساتید دانشگاه برایم از حیای فرزندم تعریف می کرد و می گفت هیچگاه مستقیم به خانم ها نگاه نمی کرد. 🌼اهل زهد بود و از سر کار که می آمد برای استراحت بدون متکا دراز می کشید. 🌼حمید ورزشکار بود و تا مرحله داوری رشته کاراته نیز پیش رفت... 🌼چنان وقتش را تنظیم کرده بود که جای خالی نداشت. حضور در ورزشگاه و تعلیم کاراته به ورزشکاران، حضور در حلقه های صالحین پایگاه بسیج به عنوان مربی، حضور در هیات و برنامه های دیگر. 🌼میاندار هیئت خیمه العباس بود و چنان سینه میزد که سینه اش گاه سیاه می شد. 🌼گاه چنان برنامه ریزی می کرد که تا پاسی از شب فرزندم به کار و فعالیت مشغول بود. 🌼حمید خاص و گلچین شده خود خدا بود... از همان کودکی خاص بود و در میان دیگر فرزندانم هیچ کدام مثل این نبودند از همه نظر ممتاز بود گویا او گلچین شده و خدا خودش او را به این سمت هدایت کرد. 🌼حمیدم همیشه با مادر گفتن هایش دلم را می برد... همیشه پیشانیم را می بوسید و لبخند بر لب داشت. 🌼هیچگاه ندیدم در مقابل من و پدرش دراز بکشد و یا بی ادبی کند. ادامه دارد منبع: http://www.isaar.ir/prtgnu9q7ak9tt4.rpra.html 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada