فتن و دوختن و پوشيدن و نمايش دادن و جالب بودن و در چشمها نشستن است، آيا مىتواند كه خودش را در لباس محبوس كند و خودش را بپوشد؟ پوشش؛ يعنى مرگ، يعنى تمام شدن، يعنى پوچ شدن و به بنبست رسيدن، كه اينها جز سرگرمى و تنوع و لذت و نمايش و جالب بودن و در چشمها و دلها نشستن چيزى نمىخواهند؛ چون خودشان را بيشتر از اين نمىبينند و بالاتر نرفتهاند.
✅زير بناى حجاب
زير بناى حجاب، همين دگرگون كردن بينش و عوض كردن تلقى و برداشتهاست. آن وقت آنچه سخت و رنج آلود است شيرين و مطلوب خواهد شد و راحت و آسان خواهد گرديد.
هنگامى كه من با مقايسهها، ارزشهاى بيشتر خودم را يافتم و با شهادت استعدادهايم، كار بزرگ خودم را شناختم و از تنوع و تكرار و از لذّت و خوشى، به تحرك و به خوبىها رو انداختم، با اين بينش، ديگر هيچ تنوعى مرا ارضاء نخواهد كرد و هيچ چشمى و هيچ دهانى و هيچ دلى، جايگاه من نخواهد بود، كه من در اين تنگناها نمىگنجم و در اين محدودهها، محبوس نمىشوم.
هنگامى كه با همين مقايسه، عظمت من مشخص گرديد و كار من نمودار گشت، ناچار من به شناخت دنيا راه مىيابم. اگر نقش من تحرك باشد و كار من حركت، ناچار دنيا راه من خواهد بود و در اين راه من نبايد گردى به پا كنم و دلى را بگندانم و كسى را به خود جلب كنم و خودم را در چشمها بنشانم. آنچه امروز آرزوى من و تمام همّت مرا تشكيل مىدهد، با اين بينش، بزرگترين خيانت مىشود و نابودى وجود من و نفى ارزشهاى جديدى كه به آنها راه يافتهام.
✅حجاب؛یعنی همین دقت در برخورد،که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛که اسیر نشوی و اسیر ننمایی.حجاب،فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛که زن و مرد،هردو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است کلاس و کوره است؛سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم ها و دل ها را نگه ندارند ودر دنیا نمانند.