حرف آخر
صفایی در قالب دستهبندیهای سیاسی رایج هیچ دورهای نمیگنجید. صفایی راه سومی بود که بسیاری آرزو دارند چنین جریانی شکل بگیرد؛ بسیاری از کسانی که نمیخواهند حرفهایشان در جبههای خاص تعبیر شود؛ کسانی که دلبسته اسلام و انقلابند و البته توجیهگر ضعفها نبوده و تضعیفکننده انقلاب هم نیستند؛ آنها پی رسالت تکمیل هستند؛ اگر نقد میکنند یا ضعفها را میگویند، دلشان برای تکمیل و رفع نقایص میسوزد و حرفشان برای تضعیف نیست. این جریان میتواند تا سالها بقای انقلاب را تضمین کند و صفایی بهترین الگو برای این جریان میتواند باشد. جریانیکه بهدنبال جذب حداکثری و دفع حداقلی است.
صفایی در برخورد با گروههایی هم که در مشی سیاسی با آنها اختلاف داشت، بهدنبال سازندگی بود. شاید هیچکس مشی سیاسی و اجتماعی نهضت آزادی را همچون استاد صفایی ریشهای نقد نکرده باشد. شیخ عمیق و به تعبیری کوبنده اندیشههای نهضت آزادی را نقد میکند، اما تصریح میکند به دیانت و خیرخواهی بازرگان اعتقاد دارد و تشریح میکند که هدفش کوبیدن نهضت نبوده است.
«مطرح شدن موازين و اصول و ديدگاههاى من با تمام حرفها و حديثها مىتواند براى جريان فكرى و تشكيلات نهضت آزادى دريچهاى تازه به سوى مسائل باشد. و در تحليلهاى جديدى از آزادى و انقلاب و جمهورى و حكومت اسلامى و شورا و استبداد و قاطعيت و درگيرى با تيپها و گروهها و گروهكها و كشورها و قدرتها و داستان صلح و جنگ و دستاويز رحمت و رأفت و سلم و يا خشونت و جدال و بغض، حرفى تازه به همراه بياورد و اى بسا كه باعث پيوند و انسجام پراكندگىها و ناهماهنگىها باشد؛ چون آنها كه از بند نام و ننگ گذشتهاند اين دستور آخر سوره آل عمران را فراموش نمىكنند: «يا ايهاالذين آمنوا اصبرا صابروا و رابطوا. آنجا كه يك دسته هستند، اصبروا و آنجا كه دستهها شكل مىگيرند، صابروا و در نهايت پيوند و مرابطه و از داخل هماهنگ ساختن و رابطه برقرار كردن دستور كسانى است كه تقوا و فلاح و رويش مىخواهند.»
عبدالعلی بازرگان بعدها با دیدار شیخ به صداقتش ایمان میآورد و از علاقهمندان شیخ میشود