هدایت شده از مجید حیدری نیک
حرف آخر صفایی در قالب دسته‌بندی‌های سیاسی رایج هیچ دوره‌ای نمی‌گنجید. صفایی راه سومی بود که بسیاری آرزو دارند چنین جریانی شکل بگیرد؛ بسیاری از کسانی که نمی‌خواهند حرف‌های‎شان در جبهه‌ای خاص تعبیر شود؛ کسانی که دلبسته اسلام و انقلابند و البته توجیه‌گر ضعف‌ها نبوده و تضعیف‌کننده انقلاب هم نیستند؛ آن‌ها پی رسالت تکمیل هستند؛ اگر نقد می‌کنند یا ضعف‌ها را می‌گویند، دل‌شان برای تکمیل و رفع نقایص می‌سوزد و حرف‌شان برای تضعیف نیست. این جریان می‌تواند تا سال‌ها بقای انقلاب را تضمین کند و صفایی بهترین الگو برای این جریان می‌تواند باشد. جریانی‎که به‎دنبال جذب حداکثری و دفع حداقلی است. صفایی در برخورد با گروه‌هایی هم که در مشی سیاسی با آن‌ها اختلاف داشت، به‎دنبال سازندگی بود. شاید هیچ‌کس مشی سیاسی و اجتماعی نهضت آزادی را همچون استاد صفایی ریشه‌ای نقد نکرده باشد. شیخ عمیق و به تعبیری کوبنده اندیشه‌های نهضت آزادی را نقد می‌کند، اما تصریح می‌کند به دیانت و خیرخواهی بازرگان اعتقاد دارد و تشریح می‌کند که هدفش کوبیدن نهضت نبوده است. «مطرح شدن موازين و اصول و ديدگاه‏هاى من با تمام حرف‏ها و حديث‏ها مى‏تواند براى جريان فكرى و تشكيلات نهضت آزادى دريچه‏اى تازه به سوى مسائل باشد. و در تحليل‏هاى جديدى از آزادى و انقلاب و جمهورى و حكومت اسلامى و شورا و استبداد و قاطعيت و درگيرى با تيپ‏ها و گروه‏ها و گروهك‏ها و كشورها و قدرت‏ها و داستان صلح و جنگ و دستاويز رحمت و رأفت و سلم و يا خشونت و جدال و بغض، حرفى تازه به همراه بياورد و اى بسا كه باعث پيوند و انسجام پراكندگى‏ها و ناهماهنگى‏ها باشد؛ چون آن‎ها كه از بند نام و ننگ گذشته‏اند اين دستور آخر سوره آل عمران را فراموش نمى‏كنند: «يا ايها‎الذين آمنوا اصبرا صابروا و رابطوا. آن‎جا كه يك دسته هستند، اصبروا و آن‎جا كه دسته‏ها شكل مى‏گيرند، صابروا و در نهايت پيوند و مرابطه و از داخل هماهنگ ساختن و رابطه برقرار كردن دستور كسانى است كه تقوا و فلاح و رويش مى‏خواهند.» عبدالعلی بازرگان بعدها با دیدار شیخ به صداقتش ایمان می‌آورد و از علاقه‌مندان شیخ می‌شود