.
#روز_چهارم: برکت در صبر
صبحی متفاوت، قلبی پر از یقین
علی امروز را با شور و انگیزهای بیشتر آغاز کرد. دیگر آن اضطرابهای گذشته جایی در قلبش نداشت. حالا با هر چالشی، آیهای از قرآن را به یاد میآورد و به آن تمسک میجست. بعد از نماز صبح، دوباره قرآن را باز کرد. چشمانش به آیهای افتاد که گویی مستقیم به قلبش سخن میگفت:
"وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ"
(و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او قرار میدهد و از جایی که گمان ندارد، روزیاش میدهد.)
او به یاد آورد که چطور دیروز با صبر و حسن خلق، بحران را به فرصتی جدید تبدیل کرده بود. حالا ایمان داشت که خداوند راهی برای او در نظر گرفته است، حتی اگر هنوز آن را نبیند.
ملاقات سرنوشتساز
وقتی علی به دفتر شرکت رسید، نامهای روی میزش منتظرش بود. نگاهی به آن انداخت و متوجه شد که دعوتنامهای برای حضور در جلسهای مهم است—جلسهای که میتوانست مسیر شغلیاش را تغییر دهد.
او با لبخند آرامی نامه را در جیبش گذاشت و آماده رفتن شد. در راه به این فکر میکرد که شاید این همان روزیای است که از جایی غیرمنتظره نصیبش شده است.
وقتی به محل ملاقات رسید، با مدیر پروژهای که دوستش معرفی کرده بود، دیدار کرد. جلسهای که قرار بود رسمی و سخت باشد، تبدیل به گفتگویی صمیمی و پر از فرصتهای جدید شد. مدیر پروژه تحت تأثیر صداقت و تجربه علی قرار گرفت و در پایان جلسه به او پیشنهاد همکاری داد—پروژهای که نهتنها برای علی، بلکه برای تمام تیمش برکتی بزرگ به همراه داشت.
بازگشت به خانه با دستانی پر
شب هنگام، علی با دلی سرشار از شکرگزاری به خانه بازگشت. امروز نهتنها مشکلات گذشته را پشت سر گذاشته بود، بلکه افقی روشنتر در برابرش گشوده شده بود.
وقتی در سکوت شب قرآن را در دستانش گرفت، این آیه را خواند و اشک شوق در چشمانش حلقه زد:
"إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ"
(بهراستی که خداوند با صابران است.)
و در دلش نوری از یقین و آرامش شعلهور شد...
ادامه دارد...
لطفا نکته نظراتتون رو برام بفرستید:
@safineh110
👇جهت پیوستن به طرح عظیم👇
👇ختم قرآن و صلوات منتظران👇
https://eitaa.com/joinchat/491783072Ce2aa425133