📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
📜نامه به برادرش عقيل نسبت به کوچ دادن دشمن
1⃣ امادگی رزمی امام (علیه السلام )
♦️ لشكری انبوه از مسلمانان را به سوی او (بسر بن ارطاه كه به يمن يورش برده بود ) فرستادم، هنگامی كه اين خبر به او رسيد، دامن برچيد و فرار كرد، و پشيمان بازگشت، اما در سر راه به او رسيدند و اين به هنگام غروب آفتاب بود، لحظه ای نبرد كردند، گويا ساعتی بيش نبود، كه بی رمق با دشواری جان خويش از ميدان نبرد بيرون برد. برادر! قريش را بگذار تا در گمراهی بتازند، و در جدایی سرگردان باشند، و با سركشی و دشمنی زندگی كنند، همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) هماهنگ بودند، خدا قريش را به كيفر زشتی هايشان عذاب كند، آنها پيوند خويشاوندی مرا بريدند، و حكومت فرزند مادرم (پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)) را از من ربودند.
2⃣اعلام مواضع قاطعانه در جنگ
♦️اما آنچه را كه از تداوم جنگ پرسيدی، و رای مرا خواستی بدانی، همانا رای من پيكار با پيمان شكنان است تا آنگاه كه خدا را ملاقات كنم، نه فراوانی مردم مرا توانمند می كند، و نه پراکندگی آنان مرا هراسناک می سازد .هرگز گمان نكنی كه فرزند پدرت، اگر مردم او را رها كنند، خود را زار و فروتن خواهد داشت، و يا در برابر ستم سست می شود، و يا مهار اختيار خود را به دست هركسی می سپارد، و يا از دستور هر كسی اطاعت می كند، بلكه تصميم من آنگونه است كه آن شاعر قبيله بنی سليم سروده: 《اگر از من بپرسی چگونه ای؟ همانا من در برابر مشكلات روزگار شكيبا هستم. بر من دشوار است كه مرا با چهره ای اندوهناك بنگرند، تا دشمن سرزنش كند و دوست ناراحت شود.》
📜
#نهج_البلاغه،
#نامه36
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜