🔸یه جایی خوندم: یادمه اوایل عروسی یبار خواهرم با خودم بردم مسجد محل...مسجد مفتخر تو اندرزگو.... (خواهرم اونموقع بچه ای بیش نبود... الان بزرگ شده خانومی شده برا خودش😁) ...اومد بره سجده چادرشو زیادی باز کرد افتاد رو سر حاج خانم پشت سری‌.... نماز تموم شد و تیکه کنایه های حاج خانم شروع شد.... مسجد جای بچه بازی نیست... تو که نمیتونی چادرتو جمع کنی چرا رفتی صف جلو.... نفهمیدم چی خوندم ....و انقد ادامه داد که خواهرم گریه کنان از مسجد رفت بیرون ... هر چی اصرار کردم برای نماز دوم نموند که هییییبچ گفت تا عمر دارم پامو تو این مسجد نمیزارم.... حاج خانم تقبل الله.... | عضویت👇 https://eitaa.com/hadiqotbi