هدایت شده از محتوای ثامن مبارکه
حساب پس انداز برایش باز کردم. دو سال گذشت. یکروز به بانک رفت.موقع برگشتن از بانک در حالی که دفترچۀ پسانداز دستش بود وارد خانه شد و گفت : یادته دو سال پیش برام پول گذاشتی بانک ؟ گفتم: آره! چه طور مگه گفت : حسابم رو بستم گفتم : چرا؟ گفت : چهارده تومن اومده روش. از کارمند بانک پرسیدم مقداری که اضـافه چیه ؟ گفت : سود پولته بهـش گفتم : دوست ندارم پولی که به خاطرش زحمت نکشیدم و عرق نریختم وارد زندگی ام بشه. *شهید رشید جعفری* 🌷