🍃❤️🍃 سیره عملے ☺️👇 اولين تظاهراتے بود كه راه انداخته بودند. من و رحمت‌الله هم بوديم.🍃 مي‌خواستيم شعار جمع را تغيير بدهيم😐. همه مي‌گفتند:«قانون اساسي اجرا بايد گردد»، ما دوتايي داد زديم «اين شاه آمريكايي اخراج بايد گردد👊😑» كه يك پس گردني👋 محكم چسبيد پشت گردنمان😰. رو برگردانديم، بود🙁. خنديد😂 و با تندي گفت😤:«هنوز زوده براي اين شعارا. اينا باشه براي بعد😬.» حالا مسیح ، يا يه پس‌گردني👋 بزن و قصاص كن،‌يا ببخش🙂 خيلي وقت بود نديده بودمش🙁. از وقتي جنگ شروع شده بود بيش‌تر مي‌رفت جبهه و كم‌تر به شهرضا سر مي‌زد😣. آرزو به دل مانده بودم كه يکدفعه درست و حسابي بينمش☹️. پريدم سفت بوسيدمش😂🙈. دلم نمي‌آمد ولش كنم🙈، تازه گيرش آورده بودم. گفتم «قصاص شد.😂😶» بعد به بهانه‌ي اين كه يك‌بار ديگر هم ببوسمش گفتم😐 «حالا يكي هم به جاي رحمت‌الله كه مفقود شده.»😂😞☝️ ❤️ 🌹 @kheiybar