📄دست‌نوشته صادق مزدستان ✍️ بخوان… وقتی می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند اما هر روز از این گذر می گذرد و من و تو هر روز در گریزیم. بنگر برادر… بنگر خواهر، است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم، ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما…؟ 🌷. . . و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی، زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر ورق می خورد. ✅ 🕊🕊