💫🌷یکبار قرار بود با بچه‌ها، برویم موج‌های آبیِ نجف آباد. سانس استخر، از هشت شب شروع می‌شد تا دوازده. 🥀🤍توی تلگرام به بچه‌های گروه، پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می‌کنیم. 💫🌷گفت: شرمنده، من نمازم رو می‌خونم، بعدش میام. گفتم: همه باید سر ساعت، هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی. قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه، همه را بستنی داد. 🌷🌷