🥀خاطره تکان دهنده از شهادت و ایثار یک 🌹 بخشی از سخنرانی شهید محمد ابراهیم همت فرمانده وقت 🔺لشگر۲۷ حضرت محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) 🔺در اردوگاه قلاجه(شهید بروجردی)-۱۳ آذر ۱۳۶۲👇👇 🌷🌷🌷 در شب مرحلهٔ سوم عملیات والفجر۴ 🌹ستون نیروهای گردان مالک، به چند رشته سیم خاردار حلقه ای دشمن رسیدند که راه گردان را سد کرده بود، آن جا یکی از برادرها 🔺وقتی می بیند خطر اِتلاف وقت و عقب ماندن گردان مالک از سایر گردان ها، دارد عملیات را تهدید می کند، 🔺با شکم روی سیم های خاردار حلقوی می خوابد و به بچه های گردان مالک می گوید: 🔺برادرها؛ معطل نکنید، پای تان را روی من بگذارید و از این جا رد بشوید، 🌷🌷🌷بچه بسیجی ها، از سر ناچاری پذیرفتند و همگی پا بر روی پشت آن برادر گذاشتند و از آن جا عبور کردند، بر اثر فشار تدریجی وارد آمده بر سیم های حلقوی این سیم ها به زمین نزدیک می شوند 🧨و مینی که دشمن در زیر سیم های خاردار کاشته بود عمل می کند و زیر شکم آن برادر منفجر می شود و شهیدش می کند. 🔺کسی این قدر ؟ ❤️مگر عشق بدون شناخت معشوق مُیسّر است؟ 💚عشق بدون شناخت و معرفت، معنا ندارد 📌در تمام ارتش های دنیا، نیروهایی که انگیزهٔ بدون معرفت عمیق دارند، وقتی به میدان جنگ می آیند 🔺می بینی کُپ می کنند و از جای خودشان تکان نمی خورند و از گلوله می ترسند، 🌷🍃🍃🍃شناخت می خواهد که انسانی داوطلبانه روی مین بخوابد، سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی بدن او، رد بشوند، 🔺شوخی نیست تا درک عمیق در کار نباشد 🔺نیّت ها پاک نمی شوند » 📗(منبع: کتاب به روایت همت، ص۹۵۴)