صفات اکتسابی  داروین به اشتباه فکر می‌کرد که ویژگی‌های به ارث رسیدنی محصولی از استفاده یا عدم استفاده بوده، و اینکه ویژگی‌هایی که توسط یک سیستم حیاتی در طول حیاتش کسب می‌شود به فرزندانش منتقل می‌شود. داروین به دنبال مثالهایی مانند پرندگانی که از روی زمین تغذیه می‌کنند پاهای قوی تری به خاطر تمرین بدست می‌آورند، و بال‌های ضعیف تری به دلیل پرواز نکردن بدست می‌آورند تا آنجا که بطور مثال شتر مرغ اصلاً پرواز نمی‌توانست بکند، بود. این اشتباه «به ارث رسیدن ویژگی‌های کسب شده» خوانده می‌شود و بخشی از نظریه قلب ماهیت گونه‌ها بود که در سال ۱۱۱۸ هجری شمسی توسط ژان لامارک ارائه شد. در اواخر قرن۱۹ میلادی این نظریه به لامارکیسم شهرت یافته بود بیان می‌کرد که ویژگی‌های کسب شده توسط یک سیستم حیاتی در طول حیاتش قابل به ارث رسیدن هستند. داروین پیشنهاداتی غیر موفق ارایه داد که سعی در توضیح نحوه عملکرد نظریه لامارکیسم داشت . در سال ۱۲۵۹ هجری شمسی، آزمایش‌های آگوست ویسمن نشان داد که تغیراتی که در یک شخص به دلیل استفاده یا عدم استفاده به وجود می‌آیند نمی‌توانند به ارث برسند. این باعث شد که نظریه لامارکیسم طرفدارانش را به تدریج از دست بدهد. نظریه لامارک بیان می کند موجودات زنده از هر عضوی که بیشتر استفاده می کنند ان عضو قویتر میشود و رفته رفته تخصص یافته تر میشود و از هر عضوی که کمتر استفاده شود یا استفاده نشود ان عصو ضعیف شده یا در طول زمان از بدن ان موجود حذف میگرددبهطور مثال یک بوکسور که از دستهای خود زیاد استفاده می کند دستان قویتر و درشتتری نسبت به دیگران داردیا پاهای فوتبالیستها قویتر است یا بسگتبالیستها قد بلندی دارند به نظر لامارک چون از این اندامها بیشتر استفاده میکنند ان اندام قویتر شده است لاماک مثال میزند که قد زرافه ها اول به بلندی قد زرافه های کنونی نبوده است یعنی به مرور زمان بر اثر بالا کشیدن بدن برای خوردن برگ های بالای درختان نسل به نسل بر قد زرافه افزوده شده است یا مارها نیز مانند موجودات شبیه به خود پا داشته اند اما هیچگاه مار برای حرکت از پاها استفاده نکرد و پا از بدن مارها حذ ف شد. قسمت دوم نظریه لامارک می گوید این صفت اکتسابی قابل انتقال به نسل بعد است. بهتر است برای یادگیری این بخش ابتدا چند واژه را توضیح بدهم. صفات یا اکتسابی هستند یا ارثی، صفات اکتسابی را در اثر گذر زمان خودمان کسب میکنیم اما صفات ارثی از پدر یا مادر به ما به ارث میرسند مانند رنگ پوست و چشم . انتخاب طبیعی فرایندی است که در طی نسل‌های پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی می‌شود که احتمال زنده ماندن و موفقیت زاد و ولد یک ارگانیسم را در یک جمعیت افزایش می‌دهند . این فرایند از مکانیسم‌های کلیدی تکامل محسوب می‌گردد. درون یک جمعیت از موجودات زنده، تنوع ژنتیکی سبب می‌شود که در زیستگاه کنونی آن جمعیت، بعضی از افراد گروه برای بقا و زاد و ولد احتمال موفقیت بیشتری نسبت به دیگران داشته باشند. انتخاب طبیعی یکی از بنیان‌های اساسی زیست شناسی است. این واژه توسط چالز داروین در کتاب معروفش "اصل انواع"یا " خاستگاه گونه ها" در سال ۱۸۵۹ معرفی شد. بررسی علت دراز شدن گردن زرافه ها: لامارک بر این عقیده بود که صفات اکتسابی میتوانند به نسل های بعدی منتقل شوند یعنی اگر زرافه ای در طول عمرش 3 سانتیمتر بر طول قدش(افزایش قد نسبت به والدین خود در سن مساوی) اضافه شود در موقع به دنیا امدن فرزندش قد فرزند 3 سانتیمتر نسبت به روز اول تولد خودش بلند تر خواهد بود.و این افزایش قد در نسل های بعدی نیز صورت می گیرد و قد زرافه طی سالیان درازی به این حد میرسد. لذا لامارك معتقد است كه تغير گونه ها نتيجه بر هم كنش بين آنها و محيط اطرافشان است . اصول نظزيه لامارك عبارتند از :1- موجودات زنده ذاتاً استعداد سازش با محيط دارند .  2- سازش موجودات زنده در جهت افزايش توان حياتي و كارايي آنهاست . 3-صفات اكتسابي تبديل به صفات ارثي مي شوند . نظريه لامارك در مورد پيداش زرافه هاي گردن دراز شامل مراحل زير است : 1-گردن اجداد زرافه كوتاه بود و آنها براي رسيدن به برگ درختان مرتباً گردن خود را بالا مي كشاندند .  2- زرافه هاي نسل بعدي هم به دليل كاهش گياهان سطح زمين مجبور بودند گردن خود را بالاتر بكشند و همين كوشش موجب افزايش طول گردن آنها شده است و اين سازش هر بار به نسل بعد منتقل مي شد (ارثي شدن صفات اكتسابي ) و سرانجام تجمع اين سازشها در طول نسل هاي مكرر موجب پديد آمدن زرافه هاي كنوني با گردن هاي دراز شده است .  نظريه داروين در مورد پيدايش زرافه هاي گردن دراز شامل مراحل زیر است : 1- اجداد زرافه هاي امروزي در گذشته هاي دور احتمالاً گردنهايي به طول نامساوي داشتند و اين تفاوتهاي ژنتيكي (ارثي) بوده است يا به عبارتي تفاوتهاي فردي بين افراد يك گونه بوده كه منشاء ژنتيكي داشته اند .( هر چند داروين نتوان