سفر عشق ؛ قسمت بیست و هشتم ، عراق _سامرا ۱۳۸۱/۸/۳
ساعت از ده صبح گذشته بود که به سامرا رسیدیم و هنگام ورود ، در صحن حرمین شریفین ، پس از عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت امام حسن عسگری ع و امام هادی ع ، قبل از ورود به حرمین ، ابتدا به قصد زیارت سرداب مقدس که درست در کنار حرمین ، قرار گرفته ، حرکت کرده و مقابل سرداب ایستادیم ، با حالی دگرگون و منقلب وارد سرداب شدیم .
برای ورود به سرداب مقدس ، باید پلّکانی نسبتاً طولانی را طی می کردیم .
کاروان های متعددی از ایرانیان نیز برای زیارت آمده بودند ، همه منقلب بودند هیچ کس از شلوغی و ازدحام اذیت نمی شد ، وقتی به داخل سرداب رسیدیم ، یادم نیست چند تا مُحَوطه دالان مانند را دور زدیم و زیارت کردیم تا به قسمت اصلی سرداب رسیدیم ؛ همان ناحیه مقدسی که امام زمان ع از آن مکان غیبت کرده بودند ، ...حال و هوایی ... غیر قابل وصف ! 😥
حدودا ظهر بود که بعد از انجام آداب و اعمال ویژه ، از سرداب خارج شدیم . چشم ها همه سرخ و اشک آلود بود و دلها همه در تَپِش ، لب ها همه مشغول زمزمه با یار ... و هر چه بود عشق بود و عشق بود و عشق ...
#سفر_عشق28
@khodaye_man313