🦋✨ همرزم شهید تو دوره های اعزام باهم رفیق شدیم . و منم اون دفعه قسمت بود برم ولی بابک نشد بیاد . قبل از بابک داشتم میرفتم سوریه؛ اون دفعه هرکاری کردیم نشد یعنی قسمت نشد که بره، ازم قول گرفته بود خبرش کنم بیاد برای بدرقه. گفتم: بابک جان ممکنه زمانش بی وقت باشه و اذیت بشی. گفت: اشکال نداره دوسدارم بیام. خلاصه اومد و یه خورده زود اومد که یکم بیشتر پیش هم باشیم. موعود رفتن که شد خداحافظی کردم سوار اتوبوس شدم و بعد از یک ربع اتوبوس حرکت کرد که ی دفعه ایستاد!! همه تعجب کردن که ممکنه چه اتفاقی افتاده باشه؟ که دیدم بابک اومد بالا از جمع معذرت خواهی کرد و گفت: بزارید آخرین عکس با دوستم رو بگیرمو برم. یه سلفی باهامون گرفت و رفت😭 این آخرین باری بود که میدیدمش، هرچند تلفنی باهاش در تماس بودم ولی ندیدمش تا اینکه شنیدم رفت سوریه. خوشحال شدم که تونست بره و بالاخره با لیاقت تر از ما بود و حضرت زینب خریدش😔💔 ‍‎‌‌‎‎‎┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @khoshtipasemani ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---