#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#فؤاد_کرمانی
بينش اهل حقيقت چو حقيقت بين است
در تو بينند حقيقت، که حقيقت اين است
من اگر جاهل گمراهم، اگر شيخ طريق
قبلهام روي حسينست وهمينم دين است
نه همين روي تودرخواب،چراغ دل ماست
هرشبم نورتوشمعيست که بر بالين است
ماسِوا عاشق رنگند سواي تو حسين
که جبين وکفت ازخون سرت رنگين است
خردَلی بار غمت را دل عالم نکشد
آه از این بار امانت که عجب سنگین است
پيکرت مظهر آيات شد از ناوک تير
بدنت مصحف و سيمات مگر ياسين است
يادم از پيکر مجروح تو آيد همه شب
تا دم صبح که چشمم به رخ پروين است
باغ عشق است مگر معرکهء کرببلا
که زخونينکفنان،غرق گل و نسرين است
بوسه زد خسرو دين بر دهن اصغر و گفت
دهنت باز ببوسم که لبت شيرين است
شير، دل آب کند بيند اگر کودکِ شير
جاي شيرش به گلو، آب دم زوبين است
از قفا دشمن و اطفال تو هر سو به فرار
چون کبوترکه به قهر ازپي اوشاهين است
ميکشد غيرت دينم که بگويم به امم
اين جفا بر نبي از امت بيتمکين است