ایوان طلا مرغ بام عدمم دام بلا میکشدم دَر کنز قِدَمم جوهر لا میکشدم طیر بام جبروتم که بخود میبالم شاهباز ملکوتم که فنا میکشدم خسرو ملگ فقیران و مراد دلها مست جام ازلم میر ولا میکشدم پادشاهان جهان بندهء دربار من اند خاک راه حرمم آب و هوا میکشدم کشتهء تیغ جلالی و جمال احمد هر شبم تا به سحر شیرخدا میکشدم برسرم تاج مُرصًع ز گهرهای بلا عاشقم عشق خداوند بقا میکشدم علت غائی اشیای وجودیم همه نکهت جام می کربوبلا میکشدم غرقهء نور رضایم به حریم دلبر دلبرم زنده کند لیک رضا میکشدم دامن عشق رضا در کف بیچاره دلم چاره ساز دلم ایوان طلا میکشدم قبلهء اصلی دل مشهد شاهنشه طوس در بر قبلهء جان قبله نما میکشدم جمله از ذکر غریب الغربای زهرا اندرین جنت دلبر من و ما میکشدم ما سیه مست خرابات رضاییم همه پیر این میکده با تیغ صفا میکشدم غیرتم میکشد ای دوست مرا جام دگر ساغر میکده بی چون و چرا میکشدم دردمند در جانانه ام و لیک طبیب میدهد درد طبیبانه دوا میکشدم حسرت وصل علمدار شه کربوبلا تیغ دیدار کشیدش و مرا میکشدم با ندای دل شبگیر مقیم حرمم شاه بازم دهد و لیک گدا میکشدم https://eitaa.com/kobradsg