🔰 *اشتباهی که بچهها را بی اراده میکند!*
🔻 دو خانواده را در نظر بگیریم. فرزند خانواده اول از مدرسه به خانه میآید. مادر از او میپرسد: «امتحان دادی؟ چند شدی؟» فرزند با افتخار میگویند ۱۱ شدم. مادر تعجب میکند و فرزند در پاسخ تعجب مادر میگوید همه ۸ و ۹ شدند!!
🔴 دقت کنیم ما این بچهها را در این وادی میاندازیم و به آنها یاد میدهیم که ملاکت هنجارهای اجتماعی باشد!
این بچه، وقتی به دانشگاه هم برود اگر جو غالب دانشگاه بی نماز و بیحجاب باشد، اینکه کمی از آنها بهتر باشد برایش کافی است.
✴️ اما در خانواده دوم، بچه به خانه میآید و مادرش از او میپرسد «امتحان دادی؟ چند شدی؟» با ناراحتی میگوید ۱۹/۵ شدم.
مادر میگوید مشکلی ندارد! فرزند میگوید به نمره کاری ندارم. من تمام تمرینها را حل کرده بودم. رفع اشکال کردم و به خودم قول داده بودم که هیچ اشتباهی نکنم. اما نمیدانم کجا اشتباه شد؟! از این ناراحتم.
🔹 این نگاه معطوف به تکلیف است اما نگاه اول، نگاه معطوف به اجتماع بود.
❓ اما چه کسی این نگاهها را در بچه ها شکل میدهد؟
وقتی که مثلاً بچه میآید و میگوید: «عید بوریم شمال؟» ما هم در پاسخ میگوییم: «چه کسی در این سرما به شمال میرود؟» این پاسخ مشکل دارد.
چرا دلیل کار خود را به جامعه نسبت میدهیم؟ اگر نمیخواهیم برویم، لازم است چند استدلال منطقی بیاوریم.
☑️ ما هر گفتگویی با بچهها به کار میبریم یک آموزش منفی به آنها میدهیم. باید اینها را حذف کنیم و به جای آن مثلا وقتی فرزند از امتحان میآید، کاری نداشته باشیم که نمره دیگران چند شده است.