❇️ مش فرج کارمند اهل و شب اول قبر 😂😔😢 چند قدم پایین تر از نهرِ کرج زیر ماشین رفت و لِه شد مَش فرج زد از این دنیای پُر زحمت به چاک غسل دادند و سپردندش به خاک طبقِ معمول آمد آنجا دو مَلَک با مداد و کاغذ و چوب و فَلک گفت با آن بینوا از رویِ خشم هر چه میگویم بگو، گفتا بچَشم گفت شغلت چیست؟ گفتا کارمند ساکن تهران ولی اهل مَرند گفت بَرگو تا چه داری سور و سات از نماز و روزه و خمس و زکات یک به یک نام همه پیغمبران بی غلط بِشمر که باشی در امان حج واجب گر بجا آورده‌ای پول آن را از کجا آورده‌ای؟ نامه‌ی اعمال گر باشد سیاه می‌کنم من روزگارت را تباه مش فرج از جا کمی جُنبید و گفت کم به گوش من فرو کن حرفِ مفت من کجا وقت عبادت داشتم؟ کی مجالِ قرب و طاعت داشتم؟ نصفِ عمرم در اداره شد تلف نصف آنهم شد تلف در توی صف از برای روغن و مرغ و برنج آبرویم در میان خلق رفت! دائما آنجا من شوریده بَخت می‌زدم در زیرِ کفشم نیم تخت در اطاقی خیس منزل داشتم فکر صاحبخانه در دل داشتم روزه گر سی روز بوده برقرار من عمر بودم روزه دار این مرا برنامه‌ی هر روزه بود کی دگر وقت نماز و روزه بود مرحمت فرما بیا روی زمین چند روزی همچو ما شو خوش نشين تا فراموشت شود لطف خدا می‌شوی اهل جهنم مثل ما گر تو می‌بودی به جای این حقیر کفر می‌گفتی دمادم ای نکیر مش فرج زین حرفها بسیار گفت گفت و گفت و گفت و گفت و گفت نامه‌ای داد و فرستادش در میان نامه این مطلب نوشت حامل این نامه قبل از مرگ خویش سوخته در بین آتش پیش پیش 😄😔😢 ♻️⚜♻️⚜♻️ @kohsar5