جایی در جمعی انقلابی افطار مهمان بودیم، طاقت نیاوردم، میکروفن را قاپیدم و چند جمله‌ی کوتاه گفتم. گفتم به کسی تحمیل نمی کنم، اما با خودم عهد کرده ام سر سفره‌ای که کوکاکولا هست ننشینم. سکوت شکست. چند نفری احسنت گفتند خانمی گفت اصلا بیایید همه را جمع کنیم، تک و توکی هم ناخنک زدند ... اما در نهایت این نمایی از آخر سفره است ... قدم های کوچک وظیفه ماست، اثرات بزرگ دست دیگری است.