.
یه دوستی داشتم خیلی شخصیت جالبی داشت
یه روز یه جوکی واسم تعریف کرد من باراول خندیدم بعد گفت وایسا یکی دیگ بگم دوباره همونوگفت من بازکمی خندیدم بعدگفت صبرکن یکی دیگ بگم بازهمون جوکو تعریف کرد من یکم باحالت عصبانیت گفتم چندبارمیگی یه جوکو بسه دیگه خندش رفت...
بهم گفت آره تو به یه جوک بیشتراز یک بارنتونستی بخندی چطور واسه مشکلاتت بارها و بارها میشینی گریه میکنی!!!
تلنگرجالبی بود ...
@Kolbe_arame_man