روشنترین ایه زندگی من ، پدر!  ترا سپاس می گویم که به من اموختی چگونه در تمام شرایط سخت زندگی ام  شکرگزار خدایم باشم و تنها او را صدا زنم وتنها به او توکل نمایم هزران هزار سپاس از اینکه مرا به خدا نزدیک ساختی    تمام ایمانم را از اعتماد تو به خدا گرفتم  میپرسی چگونه؟ میگویمت که چه سان خدا را در تو و با تو دیدم  انگاه که در زندگی ام شاهد مناجات ساده و بی ریا تو با خدا بودم  چه سحرهایی که با صدای الله اکبر نماز ت بیدار می شدم و نجوای  عاشقانه ات را به گوش جان می شنیدم  چه زیبا و دلنشین بود و هست برایم اوای نمازت  انگاه که در فراز ونشیب زندگی ترا می دیدم که خم به ابرو نمی اوردی  و باز هم شکر خدا میگفتی و می گویی  انگاه که در سرسفره غذا با صدای بلند بسم الله الرحمن الرحیم می گفتی و می گویی و هنگامی که دست از غذا می کشیدی  با صدای رساتر الحمد لله رب العالمین می گفتی و می گویی    هرگز نشنیدم و ندیدم که   حتی برای یکبار این عادت قشنگت را فراموش کرده باشی  و این برای من زیبا و دوست داشتنی بوده و هست  و انگاه که  با اعمال زیبای خود ،  با نوع دوستی و مردم داری خود به من اموختی که چگونه  با مردم رفتار کنم تا دل کسی از من نشکند  و چگونه حرمت دیگران را نگه دارم  پدر عزیزتر از جانم !  بوسه می زنم بر خطوط چهره اسمانی ات که رویایی است       بوسه می زنم بر دستان پینه بسته ات که دریایی است   بوسه می زنم بر پاهای خسته الودت که تماشایی است فاطمه پیمان