اسمان دلم ابری و خیال باریدن دارد باید ببارد این دل تنگ و غمین از جفای روزگار روزگاری که در ان حرمت همه چیز از بین رفته دیگر دلی برای دلی نمی تپد و از ان بدتر چه اسان دلها  شکسته می گردد زشتی بسیاری از گناهان از بین رفته روزگاری که دیگر خبر از جوانمردی نیست صداقت ، صفا و سادگی رنگ باخته فقط عطر حضور خداست که مایه ارامش دلهاست آه خدای اسمانها ! به تو پناه می برم فاطمه پیمان @kolbee