💫🌹✨ گفتم: کیومهر دور سرت بگرده ، کیومهر بمیره برا اشکات سارا دیوونم نکن حرف میزنیم بعد،آروم باش آرومتر که شد از بغلم بیرون اومد و نگاهش کردم و زمزمه کردم: اشکاتو پاک کن، ! با لبخند به تخت اشاره زدم ک آهسته خندید (مهــرانا) جلو رفتم الان میزنه تمام جونش رو میسوزونه با شیر سماور کشتی میگیره.-آهسته عمــو اونطرفی باز میشه. نگاهش بهم افتاد و زمزمه کرد: من عموت نیستم شیرو باز کرد و چایی دم کرد و نشست رو صندلی و صبونه شروع کرد و منم ر وبه روش نشستم و گفتم: سالی که نکوست از بهارش پیداست.: نگاهم کرد و بی تفاوت لب زد چه ربطی داشت؟ چه خبرته ابروهاتو کله صبح گره زدی. ولم کن خوش نیستم شونه ای بالا انداختم و زمزمه کردم: موضوع تازه ای نیست...برای این ک بحث عوض شه لب باز کردم: کیومهر کی میاد؟ عصری بلیط دارن میان خوبه،حرفم تموم نشده بود که ماکان چایی شو سر کشید و گوشیش همزمان رنگ خورد اتصالو زد: بله؟یکی محکم زد به پیشونیش.از جا پریدم و نگاش کردم: آقای امینی من واقعا متاسفم.. ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱