🔸سوال پسرم متولد 80 و خانمش 83 هست پسرم تک فرزنده. بهانه واسه ازدواج زود هنگامش همین تنهایش بود. تعریف نباشه خیلی مهربان. خانواده دوسته. اهل دروغ نیست. اهل مسجد. نماز. هییت هست. موکبدار و کلا امام حسنی هست چون همه این کارها را در مسجد امام حسن ع نزدیک خونمون انجام میده.. یه خونه مبله در اختیارش که با همسرش راحت باشند فعلا عقد هستن. ولی متاسفانه خانمش حالا اهل نماز و روزه هست مسجدی هم هست ولی دروغ زیاد میگه.. متکی به خانوادش هست اگه خانوادش بهش بگن اینجور رفتار کن با همسرت سریع گوش میده. و با کوچکترین بهانه از خونه فرار میکنه میره بیرون و به باباش زنگ میزنه میاد دنبالش بعدم هزار حرف زشت و فحاشی میکنه بیخود و بی دلیل.. بخدا خانم قربانی پسرم هیچ چیز کم نمیزاره کل وسایل خونه رو خودش با کمک همسرم خرید گفت همسر آیندم راحت باشه. ولی تنها مشکل زندگیشون همین دروغ گویی و فحاشی کردن عروسم هست که دل پسرمو به درد میاره. بخدا از زندگی خسته شده میگه حاضرم همش توی مسجد باشم ولی خونه نیام که با اخلاق بد همسرم روبرو بشم. همون اول آشنایی‌شون بهش گفت من واسه مراسم محرم و میلاد امام حسن(ع) باید مسجد و موکب برم. چون تو کار طراحی و آشنا به کامپیوتر هست خیلی ازش استفاده میکنن ممکنه کارش طول بکشه اینارو همشون واسه خانواده و همسرش توضیح داده و اونا قبول کردند ولی الان خیلی خانمش بهش گیر میده مثلا اگه فلان ساعت که قرار بوده بیاد خونه یه کم دیر بیاد خانمش در رو قفل میکنه و اجازه نمیده پسرم وارد بشه. بخدا این چیزا منو خیلی اذیت میکنه حالا رفتن فقط اوایل خوبه ولی دوباره تکرار میکنه... بدبین هست همش میگه تو میخای منو طلاق بدی.. اگه پسرم دیر بیاد میگه رفتی دختر بازی.. اینا روی روحیه پسرم که خیلی مذهبی هست اثر گذاشته. میگه نمیدونم چکار کنم. خانوادش هم طرف دخترشون دارن. همین دیروز وقتی پسرم از رفتار همسرش به خانوادش شکایت کرد پدر خانمش بهش گفت برو با همون مشاور ازدواج کن. آخه این حرفه که این آقا گفته. کمکم کنید تورو خدا 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز کاملا درک میکنم که چقدر نگران زندگی پسرتون هستید و چقدر برای شما سخت است .اما واقعیت این است که شما عملا نمیتونید هیچ تصمیمی برای زندگیشون بگیرین .بنده اطلاع ندارم که جلسات مشاوره رو تا چه مرحله ای پیش بردین اما فقط با استفاده از جلسات مداوم مشاوره با پسرتون و همسرشون مشکل حل خواهد شد وبا کمک مشاور تصمیم قطعی رو در مورد ادامه زندگی مشترک و یا جدایی بگیرن اولین نکته که به نظرم بسیار مهم است این است هم پسرتون و هم خانومشون آشنایی کامل به وظایف همسری ندارند ،خیلی عالیه که پسرتون اهل مسجدو هیات و ...اینها هستن و در جلسات خواستگاری مطرح کردن که باید به امورات مراسم مذهبی برسند اما الان تنها وظیفه ایشون راضی نگه داشتن همسرشون هست . بنده درک میکنم که از این همه بی ادبی و فحاشی ممکن است دلزده و خسته شده باشند اما باید در جلسات خصوصی مشاوره ریشه یابی شود که دلیل این همه خشم و ناراحتی و تنش چیست اگر واقعا علاقه ای به ادامه این زندگی ندارند و بیس اصلی یک ارتباط سالم که ارتباط عمیق عاطفی است وجود ندارد زودتر تصمیم جدی گرفته بشه . با احترام به شما مادر دلسوز و نگران ، اما حتما باید حرف هر دوی زوجین توسط مشاور شنیده شود. پیشنهاد بنده به شما این است که همیشه به عنوان بزرگتر کنار هردوی انها باشید و کمی ارتباط عاطفی نزدیکتر با عروستون برقرار کنید شاید با شما مشکل اصلیش رو مطرح کرد و دلیل این رفتارش رو گفت . از طرفی همیشه با پسرتان طوری صحبت کنید که خصوصیات خوب همسرش را بهتر ببیند تا شاید کمی از این فاصله ایجاد شده بینشان کم شود به هر حال امیدوارم هر چه زودتر مشکل به طور صحیح و اساسی حل شود الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini