یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب به خون پاک شهیدان کربلا یارب به صدق سینهٔ پیران راستگوی یارب به آب دیدهٔ مردان آشنا دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست ای نام اعظمت در گنجینهٔ شفا گر خلق تکیه بر عمل خویش کرده‌اند ما را بسست رحمت وفضل تو متکا یارب خلاف امر تو بسیار کرده‌ایم و امید بسته از کرمت عفو مامضی چشم گناهکار بود بر خطای خویش ما را ز غایت کرمت چشم در عطا یارب به لطف خویش گناهان ما بپوش روزی که رازها فتد از پرده برملا همواره از تو لطف و خداوندی آمدست وز ما چنانکه در خور ما فعل ناسزا عدلست اگر عقوبت ما بی‌گنه کنی لطفست اگر کشی قلم عفو بر خطا گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشر ور تربیت کنی به ثریا رسد ثری دلهای دوستان تو خون می‌شود ز خوف باز از کمال لطف تو دل می‌دهد رجا یارب قبول کن به بزرگی و فضل خویش کان را که رد کنی نبود هیچ ملتجا ما را تو دست گیر و حوالت مکن به کس الا الیک حاجت درماندگان فلا ما بندگان حاجتمندیم و تو کریم حاجت همیشه پیش کریمان بود روا کردی تو آنچه شرط خداوندی تو بود ما در خور تو هیچ نکردیم ربنا سهلست اگر به چشم عنایت نظر کنی اصلاح قلب را چه محل پیش کیمیا؟ اولیتر آنکه هم تو بگیری به لطف خویش دستی، وگرنه هیچ نیاید ز دست ما کاری به منتها نرسانید در طلب بردیم روزگار گرامی به منتها فی‌الجمله دستهای تهی بر تو داشتیم خود دست جز تهی نتوان داشت بر خدا یا دولتاه اگر به عنایت کنی نظر واخجلتاه اگر به عقوبت دهد جزا ای یار جهد کن که چو مردان قدم زنی ور پای بسته‌ای به دعا دست برگشا 🆔 @komeilyir