سلامی چو بوی خوش آش نذری😋
یادتونه بچه که بودیم
یه روز، همه دور هم جمع میشدیم😊
عید نوروز نبود هاااا
وقتی میپرسیدیم که چرا همه یه جا جمع میشیم؟!
بزرگترا میگفتن :
آش نذری داریم
اون روز تا شبو بازی میکردیم😁
مامانامون سبزی پاک میکردن....
نخود لوبیا پاک میکردن....
اووووه چقد کار میکردن😖
ولی ما همش بازی میکردیم😉
شب میشد و از اینکه مامانمون میگفت شبم میمونیم همینجا...
انگار که دنیااااااااا رو بهمون داده بودن☺
از خوشحالی نمیدونستیم چیکار کنیم🤣
وقتی لحاف تشک های رنگی رنگی و خوشگل رو آقاجون از توی کمد میاورد بیرون، میرفتیم میپریدیم روش و فیگور مرد عنکبوتی میگرفتیم😁
با هزار جور زحمت میخوابیدیم😬
یهو با صدای صلوات از خواب پا میشدیم و می دیدیم هیچکس به جز ما کوچولوها توی اتاق نیست🤨
میرفتیم تو حیاط و میدیدم همه دارن دیگ های مختلفو هم میزنن😊
یهو یکی بلند میگفت:
شادی دل حضرت ام البنین، مادر سقای اباعبدا... صلوااااات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مزه ی آش نذری بچگیامون هنوز زیر دندونمونه😋
🌱
@konkori1 🌱