-قبل از اینکه بخونی مهریهات رو معین کن.
-دلت!
با بهت میخندد.
-دلم؟!
-آره. قول بده اینبار دلت واقعا با من باشه.
امیر با لبخند به تشویشم نگاه کرد و پلکهاش رو آروم بست.
-اگه پای دلم میون نبود که...
نفسش را آزاد کرد و عطرش هالهای شد روی صورت سردم. لب زد: بخون!
امان نداد جملهام تمام بشه، قبلت رو گفت... خندهام گرفت. سرم رو پایین انداختم تا گریهام رو نبیند. بغل گوشم گفت: مبارکه.
چانهام رو بالا گرفت و مثل ماهی غرق شدم تو دریای سیاه چشاش!
-یخ کردی؟!
تا به خودم بیام چشمام دوباره خیس و قلبم مچاله شد.
-گریه میکنی!
دستهاش دور شانهام پیچید.
-گریهات از دوست داشتنه؟داری میلرزی!
https://eitaa.com/joinchat/3313696837C697aa8e7b4
#عاشقانهیمذهبیدلبرانهدلتنگیوزناشویی
🔥💋💍♥️و و و و و
#سیاسی❌