👳🏻♂روزی مردی خارکن با ناراحتی بسیار به در خانه نصرالدین رفت و به او گفت: « دیروز به یک مهمانی هفت نفره رفته بودم.
👟من آخرین نفری بودم که به آنجا رسیدم و کفش های نو و جدیدم را از پا درآوردم و وارد مهمانی شدم. بعد از پایان مهمانی متوجه شدم که...».
🔎موضوعات قصه
#کفش
#ملا_نصرالدین
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸
@koodak_iranseda
🔸
@koodak_iranseda