🌱یکی از شبهای قشنگ تو اون قدیم قدیما ماه تو آسمان صاف و پرستاره می درخشید. دختر پادشاه روم خوابیده بود که تو عالم رویا مرد مهربون و زیبایی رو دید. بچه ها اسم این خانم جوان، ملیکا بود. 🌷آره بچه ها! اون مرد مهربون امام حسن عسکری علیه السلام، امام یازدهم ما بود. وقتی ملیکا از خواب بیدار شد خیلی دلش برای امام تنگ شد و دوست داشت دوباره ایشون رو ببینه ولی خب نمی دونست چی کار باید بکنه! 🔹خلاصه، شبها گذشت تا اینکه ملیکا دوباره امام مهربونمون رو خواب دید. امام به ملیکا گفت برای اینکه دوباره من رو ببینی باید یه کاری بکنی! ملیکا که خیلی دوست داشت همیشه امام رو ببینه با خوشحالی گفت هر کاری باشه انجام میدم. 🌺امام بهش فرمود: پادشاه روم و سربازاش قراره با مسلمونها بجنگه! تو باید مخفیانه و بدون اینکه کسی تو رو بشناسه با سپاه پدرت بیای. ملیکا همین کار رو کرد تا اینکه به عنوان زندانی به بغداد اومد و فرستاده امام هادی علیه السلام (یعنی امام دهممون) اومد و ملیکا رو به خونه امام عسکری آورد. ✨بچه ها ملیکا با امام ازدواج کرد و زندگی خیلی قشنگی رو با ایشون شروع کردند. بعداز آن امام هادی علیه السلام نام زیبای نرجس خاتون را برای ملیکا انتخاب کردند ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄ ┏━━ 👼🏻🌙 ━━━┓ @Koodakan_Amer ┗━━ 👼🏻🌙 ━━ 👈🏻در تبلیغ کانال ما رسانه باشید📲