رضا وضو گرفت و به نماز ایستاد. در رکعت دوم، دستها را برای قنوت بالا برد.
یک دفعه کنار انگشت کوچکش لکه قرمز رنگی دید. یادش آمد قبل از نماز، پشهای بر دستش نشسته بود و با یک ضربه فنی او را واژگون کرده و از کار انداخته بود.ر
سلام نماز را که داد، پدر از او پرسید: انگار در فکر هستی. رضا سؤالش
را از پدر پرسید. پدر کتاب رساله را آورد، مسئله را پیدا کرد و به رضا گفت: اگر همان لحظه که پشه بر دستت مینشیند و نیشش را در دستت فرومی کند، پشه را بکشی، خونی که در بدن پشه است، از خود توست و
نجس است؛ اما اگر پشه بر دستت بنشیند و پیش از اینکه آمپول را در بدنت فرو کند، پشه را بکشی، معلوم است که آن خون از پشه بوده است؛ چون حیواناتی مثل پشه که خون جهنده ندارند، خونشان پاک است.
(بعضی مراجع همچون آیت الله سیستانی آن را پاک میدانند)
پدر گفت: پسرم نکته باریکتر از مو اینجاست خونی که بر بدن یا لباس است، حتی اگر از بدن خود آدم باشد و مقدارش کم باشد، باز میتوانی با آن نماز بخوانی؛
رضا پرسید: تا چه اندازه کم باشد؟
پدر گفت: انگشت اشاره سه بند دارد، اگر خون روی بدن یا لباس نمازگزار کمتر از یک بند انگشت اشاره باشد، میشود با آن نماز خواند و اگر بیشتر باشد نمیتوان خواند. البته به شرط اینکه با رساندن آب به لباس یا بدن، جاهای دیگر لباس یا بدنت آلوده نشود.
#احکام
🕊
@koodakane_razavi