مأموریت اولش نبود؛ اما این بار دلم شور میزد، گفتم: حسین، دیگر بس است گفت: می‌دانی سوریه چه خبر است؟ میدانی با زن و بچه‌های شیعه چه می‌کنند؟ می‌دانی اگر آنجا جلوی‌شان نایستیم دیر یا زود در شهر خودمان باید با آنها بجنگیم؟ من پشت رهبرم را خالی نمی کنم. ‌‌از زیر قرآن که ردش کردم، دلم خالی شد، پدرش هم همین حال را داشت، گفت: این بار آخری است که حسین را می‌بینی. ‌ 🌷شهید حسین مشتاقی🌷 [[[اَلهُمَ. عَجِل لوَلیِکَ.]]] ╭─┅ೋღ🌹ღೋ┅─╮ @koolebar_tabriz @koolebar_azsh