#کوثر(18)
- یهشبخیلیپریشونبودم ، برگشتبهمگفت شایدعلاجِکارتعاشقیه! گفتمچی؟! عاشقی؟! گفتجدیمیگم ؛ شایدبایدعاشقشی کهپابندِزندگیشی . عاشقشو ، نمیگمحتماشخصباشه . ولی یچیزیباشهصبحکهبیدارمیشی بهعشقاونباشه . شبکهمیخوابیبهعشقاونباشه . راستمیگفت ؛ آدمواسهزندهبودنوموندننیازداره عاشقوپابندچیزیباشه ، فرقیم نمیکنهچیباشهها ! ‹ خلاصهکهمنمعاشقشماممولایمن🌱' ›