📃 داستانک دعوا شده بود، آقا امیـرالمـومنیـن(ع) رسید. گفت: آقای قصـاب ولش ڪن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره. دوباره گفت به تو ربطـی نــداره دستشــو بــرد بالا، محڪم‌ زد توی صــورت ‌علــی(ع). آقا سرشو انداخت‌پایین‌رفت. مردم‌ریختن گفتــن فهمیــدی ڪیو زدی؟! گفــت: نه فضولی می‌ڪرد زدمش. گفتن: زدی تو گوشِ علی(ع)، خلیفه ی مسلمیـــن. ساتورو برداشــت دستـشو قطــع ڪرد، گفت:دستی‌که بخوره تو‌صورت‌علی(ع) دیگه مال‌مننیست... دستی ڪه بخوره تو صــورت امام زمــانم نباشه بهتره..... امام زمان(عج) فرمود: هر موقــع گنــاه می‌کنی یه سیلـی تو صورت من میزنی. واااای بر مــا......😭 📚بحـــــــارالانـــوار ج۴۱، ص۲۰۳-۲۰۴ 📚الخرائج‌والجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf