0️⃣4️⃣4️⃣ قصه شب
💠 قصه شب: «جیکو، گنجشک کوچولوی زیبا و قشنگ»
✍️ نویسنده: محمدرضا فرهادیحصاری
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: رضایت از نعمتهای خدا
🔶 کنار یه رودخونه، چند تا درخت سرسبز و زیبا قرار داشت. بالای هر درختی هم کلی گنجشک کنار هم زندگی میکردن. هر روز صبح وقتی خورشید خانم از پشت کوهها و صخرههای بلند بیرون میاومد تا با نور خودش همهجا رو روشن کنه، گنجشکها از خواب بیدار میشدن.
🔷 بین گنجشکها، یه گنجشک ریزهمیزهای به نام «جیکو» بود که همیشه دوست داشت زیباترین پرنده باشه.
♦️ یه روز از روزها وقتی گنجشکها کنار رودخونه نشسته بودن، یه دفعه چشمشون به یه پرنده خیلی زیبا افتاد که اومده بود کنار رودخونه آب بخوره. همه از دیدنش خیلی تعجب کرده بودن؛ حتی یه لحظه هم ازش چشم برنمیداشتن. یکی از اونا به پرنده زیبا گفت: سلام! چه پرنده زیبایی! اسمت چیه؟
🔸 پرنده زیبا: سلام! من طاووسم.
🔷 جیکو با خودش گفت: خوش به حالش! همه دارن بهش نگاه میکنن. کاشکی منم اینقدر زیبا بودم. اونوقت همه بهم توجه میکردن.
🔻 تموم اون روز، جیکو توی فکر طاووس و پرهای زیباش بود. اون همش از خدا میخواست تا به اون هم پرهای زیبایی مثل طاووس بده.
❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇
https://btid.org/fa/news/223483
📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی
@T_Child در میان بگذارید.
📎
#دانش_آموزی
📎
#قصه_شب
🌻 کودک شاد 🔻
🌸
@koudakshad