شبی تاریک، هنگام بازگشت در میان برف زمستان، فقیری را دیدم که در سرما می‌لزید، نمی‌توانستم برایش جای گرمی تهیه کنم. تصمیم گرفتم که همه شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم، این‌چنین کردم ، تا صبح از سرما لرزیدم و به سختی مریض شدم و چه مریضی لذت بخشی بود. بریده ای از کتاب شهید چمران به نویسندگی احمد دهقان