📚نام کتاب : 📚 ✒️نویسنده : 📌معرفی کتاب: این کتاب یک جای خالی خیلی بزرگ دارد! حسرتی دست‌نیافتنی که کاش نبود و کتابی درخشان‌تر در دست داشتیم. قرار بوده مقدمه‌ این کتاب را سردار شه♥️ید بنویسد که فقدان او این جای خالی را در کتاب نگاه داشت! «دردانه‌ی کرمان» به خواست مستقیم ایشان درباره‌ی شهید حسین بادپا به رشته تحریر درآمده است. شهیدی که حاج قا♥️سم او را سال‌های سال می‌شناخته و دوست و بردارش می‌دانسته است. شهیدی که شاید از نظر خودش دیر ولی بالأخره در قطار شهدای مدافع حرم جا گرفت. البته نگین افتخاری هم بر پیشانی کتاب مانده؛ عزیز ♥️ دلها، حسین بادپا را «دردانه‌ی کرمان» نامید. ✂️برشی از کتاب: دیشب، نیمه های شب، گلزار شهدا بودم. سر قبر یوسف الهی (که گفته بود تو شهید نمی شوی) نشسته بودم. تو حال و هوای خودم بودم. زیارت عاشورا میخوندم، دیدم یه صدای پا میاد توجه نکردم، صدای پا نزدیک شد. آرام دست گذاشت رو ی شانه ام. سر بلند کردم. س♥️ردار س ل ی م ا ن ی بود. گفت «حسین، چطوری؟! آماده ای بری سوریه؟» گفتم «من خیلی وقته آماده ام» گفت پس کارهات رو بکن، یه روز گذشت که بهم خبر دادند برای رفتن آماده باشم. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @kowsarnewsguilan| کانال خبرگزاری حوزه علمیه خواهران گیلان