🌹یا شهید🌹 🌷۱۹ فرودین 1366 بود، صبح اولین روز کربلای ۸، شب سختی را پشت سر گذاشته بودیم، آتش دشمن بسیار سنگین بود. سید حسین و محمدعلی در حال عقب کشیدن مجروحین از معبر بودند. هر دو از خانواده ای مرفه بودند. سید حسین از نیروهای تخریب لشکر، دانش آموز بود. پدرش از تجار فرش دستباف معروف شیراز بود. محمدعلی دانشجوی کامپیوتر دانشگاه شیراز بود، از بچه های قدیم واحد اطلاعات و پدرش زرگر بود. به علت سنگینی آتش آمبولانس ها جلو نمی آمدند. مجروحی به اسم پسندیده را بلند کرده و با برانکارد زیر آتش به عقب می آوردند که گلوله توپ کنارشان خورد هر سه به زمین افتادند. ترکش به قلب محمدعلی خورده بود. نمی توانستم جلو خونریزی اش را بگیرم. لب هایش خشکیده بود. از گلویش صدایی می آمد که در آن صدای انفجارها به سختی شنیده می شد. گوشم را نزدیک بردم. با همه وجود می گفت: حسین حسین گفتن و مردن خوش است... هر سه با فاصله دو دقیقه با هم شهید شدند. هدیه به شهیدان سید حسین سراج، محمدعلی زرین کفش و پسندیده صلوات- شهدای فارس @raviyanfarss @kshohadayefars