● طلاق تلخ ● ساعت1نصف شب بود که گوشی زنم زنگ خورد، تا گوشیو جواب دادم طرف قطع کرد. یەکم مشکوک شدم، شب بعد دوباره یه اس ام اس اومد که فردا ساعت 3عصر بیا سر قرار بهت احتیاج دارم، از عصبانیت داشتم می‌مردم. ساعت 3عصر شد و من هم رفتم ببینم زنم با کی قرار گذاشته... رفتم و دیدم جلوی سینما با یه آقایی داره حرف میزنه... حس کردم دنیا رو سرم خراب شد. خودمو کنترل کردم ولی باخودم گفتم طلاقش میدم حتما. وقتی اومد خونه دید عصبانیم و گفت: چی شده و بی درنگ گفتم فردا میریم محضر و طلاق. خلاصه چشممو رو گریه و التماسش بستم و با بی‌رحمی طلاقش دادم... 1 ماه از طلاقم گذشت دیدم زنگ خونەم به صدا دراومد. رفتم درو باز کردم دیدم همون آقایی کە جلو سینما با خانومم بود دست یه دختر کوچولوم گرفته با گل و شیرینی اومده... تعجب کردم. یه دفعه بە دخترش گفت: ایشون همسره اون خانومیه کە یکسال خرجمونو میده و کمک کرد داروهای گرونتو بخریم... یهو انگار دنیا ویران شد رو سرم و فهمیدم چی بە سر همسر بیگناهم آوردم... درسته با خواهش و تمنا همسرمو برگردوندم و زندگیم درست شد ولی دلش شکست... | عزیزان! موقع عصبانیت هیچوقت تصمیم گیری نکنیم🌹 | https://eitaa.com/kurdnews_ir | کانال‌های تلگرامی ما: | https://t.me/kurdnewsir | https://t.me/zilan_proxi