دوباره آمده ام، بنده ای گنهکارم تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم قبول کن عملم را، بضاعتم این است قبول دارم همیشه وبال و سَر بارم ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره عشق شبیهِ ابر، برای حسین می بارم حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم قسم به خونِ گلوی حسین، یا اللّه! ببخش معصیتم را، ببخش رفتارم اگر حسین نباشد، کجا رَوَد دلِ من؟ که بی وجودِ گل فاطمه، گرفتارم میان روضه دلم می رود همان جا که دو دست بر کمرش گفت: «ای علمدارم بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است بلند شو نفسم، ای همه کس و کارم بلند شو، کمرم تیر می کشد عباس ببین که خنده کنان، می دهند آزارم! صدای خواهرم از خیمه می رسد بَر گوش که ناله می زند: عباس میر و سردارم» 🖋پوریا باقری @labbayk_ir