کاش من هم به‌لطف مذهب نور تا مقام حضور می‌رفتم کاش مانند یار صادقتان بی‌امان در تنور می‌رفتم علم عالم در اختیار شماست جبر در این مسیر حیران است چشم‌هایت طبیب و بیمارش یک جهان جابربن حیان است روز و شب را رقم بزن آخر ماه و خورشید در مُرکّب توست ملک لاهوت را مراد تویی آسمان‌ها مرید مذهب توست قصه تکرار می‌شود یعنی باز هم در مدینه عاشق نیست کوچه در کوچه شهر را گشتم هیچ‌کس با امام، صادق نیست خواب دیدم که پشت پنجره‌ها روبه‌روی بقیع گریانم پابه‌پای کبوتران حرم در پی آن مزار پنهانم گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره‌هاست آی مردم ! تمام هستی ما در همین خاک پشت پنجره‌هاست 📝سیدحمیدرضا برقعی @labbayk_ir