مونده حیرونِ تو چشمایِ من
داری میری گلِ زیبایِ من
حلقه بستن دورِ تُ خواهرات
داری میری عشقِ لیلایِ من
دلم پُرِ
راهی میشی و نفسهایِ من میبُره
عمه پشتِ سرِ تو اومده با دلهُره
دلم پُرِ
پشتِ سرت با قدِ خم ، با چشمایِ خیس اومدم ، اشفته شد بیتو حرم
جونم داره میره علی ، دنیا نفس گیره علی ، بابایِ تو پیرِ علی
چه قَد و قامَتی
بَه بَه چه صولتی
با چشمِ تر میگم
برو به سلامَتی
بند دوم
میبینم که دوره کردن تورو
اکبرم دیگه جلوتر نَرو
اگه میشه علی برگرد حرم
وسطِ اون همه لشکر نرو
میترسم از
نیزه دارایی که دارن میان
اونایی که با علی اشِنان
تو دلشون
کینه ی حیدرو رو دارن علی
چی بِ روزِ تو میارن علی
چی بِ روزِ تو میارن علی
چه گردُ خاکیِ خدا ، ای وای علی موندی کجا ، میاد دمِ وا اَبَتا
چشمام سیاهی میبینه ، یا اشتباهی میبینه
وَه چه سپاهی میبینه
با هر ناله ی تو
نقشِ زمین میشم
بابا گفتنِ تو
میزنه اتیشم
بند سوم
هی کِشون کشون اومدمُ
هی روی سرم میزدمُ
تو اربن اربا شدی و
من میخوندم اَشهدَمُ
در میارم
لخته هایِ خونُ از حنجرت
گم شده تکه هایِ پیکرت
گم شده تکه هایِ پیکرت
برمیدارم
سرتُ میافته سینت زمین
صدا کن دوباره بابا همین
صدا کن دوباره بابا همین
باچی زدن رویِ سرت ، ریخته زمین بال و پرت ، پخشه رو خاکا جگرت
حالا چه جوری ببرم ، جسمِ تو رو سمتِ حرم ، داره میسوزه جگرم
اشکِ غربتِ تووو
چشمایِ ترِ من
رفتی سفر بخیر
یاسِ پرپر من
#خادم_زینب
#شب_هشتم_محرم