سلام من به شهرالله اکبر به اون حال مناجات و نیازش سلام من به اشک نیمه شبها به شور چشما و عشق نمازش إلهی یا إلهی یا إلهی سرش پایینه عبد رو سیاهت وبال گردنم بار گناهم چقد محتاجم امشب به نگاهت سلام ای چشمه ی جاری سلام ای سفره ی رحمت سلام ای بارون بی منت سلام ای اشک سحرگاه و ای العفو و یا الله سلام ای لبهای پر از آه الهی لا تؤدبنی ، الهی لا تؤدبنی بعقوبتک یارب بگذر از عبد رو سیاهت ، بگذر از عبد رو سیاهت ، تو رو بحق زینب 2 ببخش من مهمون خوبی نبودم تو بی منت دادی و من ندیدم تتحبب إلی یا إلهی أتبغض الیک با هر گناهی صدای مهربونت رو شنیدم ولی دریای لطفت رو ندیدم چرا از باغ یاس مهربونیت گل لبخندتو هرگز نچیدم ببخش که با هر گناهی دلم به وسوسه افتاد چه زود بردم تو رو من از یاد أنیس من لا أنیس له رفیق من لا رفیق له أنا العطشان الذی أرویته حالا که داری میری و ، ازت توشه نبردم من وداع ای ماه رحمت حلالم کن خدای من ، بازم عهدو شکستم الوداع ماه ضیافت 3 دمی که دیدی مشغول گناهم چشاتو بستی و از من گذشتی تو قبل از گفتنه أستغفرالله گذشتی و برام توبه نوشتی خداحافظ ای احساس قدیمی رفیق هر شبم یار صمیمی خدا حافظ دم أم یجیبم بساط رحمتت جمع میشه کم کم نمیدونم که سال دیگه میشه مهمون تو باشم یا اينکه منم زیر خاکم فقط میدونم که ندارم چیزی بجز بار گناهم چقد محتاج کریمیتم ربی اجعلنی مرحوما ، فلاتجعلنی محروما ، بک یا الله یا الله